نقد فیلم
نقد و بررسی فیلم Midway: یک حماسه جنگی سنتی از سازنده فیلم ۲۰۱۲

قهرمانان رولند امریش (Roland Emmerich) معمولا با بیگانگان فضایی، فجایع بینالمللی یا گودزیلا میجنگند، پس تعجبآور نیست که در فیلم جدیدش هم خواسته نبرد میدوی سال ۱۹۴۲ را مرتبط با وقایع امروزی نشان دهد. در فیلم Midway «میدوی» که قدرتنمایی آمریکا در برابر نیروی دریایی ژاپن را پس از بمبگذاری پرل هاربر نشان میدهد، شاهد نبردهای هوایی جذابی هستیم، اما فیلم با شخصیتهای تکبُعدی و جلوههای ویژه ضعیفش اصلا جذابیت بهترین آثار این کارگردان را ندارد.
Midway که ادای احترامی به کلیشههای شجاعت سربازان و فیلمهای جنگی است همزمان با روز سربازان اکران میشود. این فیلم براساس واقعیت احتمالا مورد توجه طرفداران این ژانر قرار بگیرد و با حضور بازیگرانی مثل اد اسکرین (Ed Skrein)، پاتریک ویلسون (Patrick Wilson)، دنیس کواید (Dennis Quaid) و وودی هارلسون (Woody Harrelson) بتواند مخاطبان مسنتر را جذب کند. اما جدیت فیلم همراه با نقدهای نه چندان خوب از نظر فروش به آن کمکی نمیکنند.
Midway پیرامون ماجرای حمله به پرل هاربر روایت میشود، که پس از آن آمریکا وارد جنگ جهانی دوم شده و تصمیم میگیرد جایگاه خودش در اقیانوس را با رویارویی با نیروهای ارتش ژاپن حفظ کند. خلبان مغرور بست (با بازی اسکرین)، مامور امنیتی لیتون (با بازی ویلسون)، فرمانده هوایی هالسی (با بازی کواید) و فرمانده نیروی دریایی نیمیتز (با بازی هارلسون) باید با همکاری یکدیگر نبرد میدوی را به نفع آمریکا به پایان برسانند – اگر آنها شکست بخورند، ژاپن میتواند به ساحل غربی آمریکا حمله کند.
امریش سازنده فیلمهای پاپ کورنی است که فرار از واقعیت را در فیلمهایی مثل Independence Day «روز استقلال» به تصویر کشیده است. او از زمان فیلم The Patriot «میهن پرست» از تاریخ آمریکا به عنوان پسزمینه داستانش استفاده نکرده بود، اما برخلاف آن فیلم اکشن مهیج با بازی مل گیبسون، Midway آنقدر جدی است که انرژی مخاطب را میگیرد. نبرد میدوی جنگی بیرحمانه بود که در آن بسیاری از سربازان ژاپنی و آمریکایی جان خود را از دست دادند. اما بزرگداشت غمانگیز آنها یکی از نقاط قوت امریش نیست، پس تلاشش برای ساخت یک داستان شخصیت محور – که تمرکزش روی استراتژی، قهرمانی فداکارانه و پیامدهای واقعی باشد – نتیجهای ندارد.
چیزی که به فیلم کمکی نمیکند این است که با وجود اینکه شخصیتها براساس اشخاص واقعی هستند، اما خیلی سطحی به تصویر کشیده شدهاند. بست با بازی اسکرین یک شخصیت مغرور تکبُعدی است که باید پس از تلفات زیاد سربازان یاد بگیرد دیگران را رهبری کند، اما این بازیگر در نمایش پیشرفت شخصیت موفق عمل نمیکند. کواید هم در نقش فرمانده خیلی بد عمل میکند و بقیه بازیگران هم فقط لحظاتی در داستان حضور داشته و سپس فراموش میشوند.
وقتی Midway وارد صحنههای جنگی میشود امریش مسیرش را پیدا میکند، اما در اینجا هم از تزریق انرژی جذابی که به بقیه فیلمهای او قدرت داده بود خودداری میکند. این کارگردان در تخریبهای بزرگ بهترین عملکرد را دارد – نابود کردن آثار تاریخی مهم یا از بین بردن کل یک شهر – اما حتی وقتی حمله پرل هاربر را به تصویر میکشد، مناظرش جذابیتی ندارند. Midway به دلیل تمایلش برای احترام گذاشتن به تاریخ به یک فیلم جنگی مودب تبدیل شده که میترسد هیجانات جنگ را وارد داستانش کند.
فیلمنامه وس توک (Wes Tooke) زمان کمی را به نیروهای ژاپنی اختصاص داده، اما فیلم در هر فرصتی نیروهای آمریکایی را تشویق میکند که به عنوان افرادی نجیب و شجاع به تصویر کشیده شدهاند که تمام تلاش خود را برای نابود کردن نیروهای بد به کار میبرند. نه تنها Midway در فضای گذشته جریان دارد، بلکه ادای احترامی به دیگر فیلمهای جنگی با حضور قهرمانان مرد است. شخصیتهای زن مثل مندی مور (Mandy Moore) در نقش همسر وفادار بست فقط برای خالی نبودن فضا به داستان اضافه شدهاند و پیچشهای داستان هم خیلی مسخره هستند.
موسیقی بد ساخته توماس واندر و هارالد کلوزر تمام لحظات مهم داستان را لو میدهد، در حالی که جلوههای ویژه خیلی ضعیف هستند. این نشان میدهد امریش بودجه کافی برای ساخت چنین فیلم جنگی و حماسی بزرگی را نداشته است. Midway شاید درباره نبردی تاریخی و مهم درسهایی به برخی بینندگان دهد، اما به عنوان یک فیلم سینمایی در جذب مخاطب موفق نخواهد بود.